نویسنده : گلناز ایزانلو
موضوع داستان : اموزشی ،انگیزشی
قسمتی از داستان : در حیاط مشغول بازی کردن بودم ولی بازی ها برایم تکراری ومسخره می آمد و بیشتر حوصله ام را سر می برد به جای اینکه حوصله سر رفته ام را سر جایش بیاورد . دنبال یک بازی جدید بودم اما هر چه مغز کوچکم را به کار می گرفتم هیچ چیزی به نظرم نمی رسید . پدرم را دیدم که از آن طرف باغ سمت من می آمد .
نویسنده : گلناز ایزانلو
موضوع داستان : انگیزشی
خلاصه داستان : توی اتاق خودم مشغول نقاشی کشیدن بودم که احساس تشنگی کردم ؛ مدادم را وسط دفتر گذاشتم و رفتم سمت آشپز خانه تا گلویی تازه کنم .
نویسنده : گلناز ایزانلو
موضوع رمان : انگیزشی ،آموزشی
خلاصه رمان : اسکیت سواری یکی از تفریحات مورد علاقه من است . در حال برگشتن به خانه بودم که گربه ای در آن حوالی تـوجهم را به خـودش جلب کرد . نگـاهش رنگ التماس به خـود گرفتـه بود و انگـار از من کمک مـی خـواست . نزدیک شـدم و در یک چشم بهم زدن بغلش کردم و همراه خـودم به خانه بردم !
همـین که در را باز کردم با چهره عصبانی پدر و مادرم مواجه شـدم . در نگـاه مادرم تـهدیـد موج مـیزد بالحنی مضطرب گفت :
-دخترم آدریانا ، معلوم هست کجایی ؟ من که از نگرانی نصف عمر شـدم !
نویسنده : هانا حامی
موضوع رمان : عاشقانه ،تاریخی ،انتقامی ،فانتزی
مقدمه : چی شد که این جوری شد؟
از کی همه چیز اشتباه پیش رفت؟
کجای کارو اشتباه کردم؟؟؟
اشک هایی که دیدم رو تار کرده بودن اجازه نمی دادن حتی تو این لحظات اخر ببینمش
باورم نمیشه که بعد از همه ی این اتفاقات هنوزم دوست دارم…
نویسنده : Fateme Cha
موضوع رمان : طنز،اجتماعی،واقعی
خلاصه رمان : داستان درباره دو دختر با شخصیت شیطون اما روحیه ای لطیف هست، دخترایی که با شیطنت های رنگـارنگو بامزشون عامل شادی یه خانواده هستن.
نویسنده : شراگیم وزاهده
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : داستان درمورد دختری به اسم تاراس که به خاطر مرگ پدرش به خـونه اراد پسرس از جنس سنگ راه پیـدا مـیکنی ودست بر قضا اراد عاشقش مـیشـه اما دختر قصه ما شاهزاد سوار بر اسب سپیـدشو خـودش پیـدا مـیکنه و……
نویسنده : صورتی رز
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : حمـیـد و رها خـواهر و برادری هستن که با هم زندگی مـیکنن…
یه روز حمـیـد بخاطر مشکلی که داره تصمـیم مـیگیره که خـونشون رو که ارث پدریشونه رو بفروشـه و حالا یه آقایی مـیاد خـونه رو بخره که……
نویسنده : فریده رهنما
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : وزش باد ملایمـی پیچک های چسبیـده به جرز دیوارهای حیاط خانه را به رقص واداشتـه بود، با شـدت جریان باد، رقص پیچک ها هم به اوج خـود مـی رسیـد و با آرام گرفتن باد و باران، برگ های شستـه شـده از باران شب گذشتـه دوباره در جای خـود قرار مـی گرفتند.
نویسنده : سمیه. ف .ح
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
خلاصه رمان : زنانی هستن که شرعین . زنانی هستن که واقعاً مادرن . مادر بچه هایی حلال .شرعی بدون هیچ شک و شبهه ای .زنانی با عقد نکـاح دائم .
اما.…
نویسنده : سمیه .ف .ح
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان : هنگـامه دختری متفاوتـه . البتـه متفاوت نه از نظر خـودش. از دیـد شمایی که اونو متفاوت مـی بیند. البتـه بعضی وقتـها همـینم غنیمتـه . چون خیلی ها ممکنه اصلاً نبیننش. چون اون معلوله . یه معلول جسمـی . معلولی با هوش و قابلیتـهایی خیلی بیشتر از تـو ! خیلی بیشتر از من ! باز تا اینجا مشکلی نیست .
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس