نویسنده : لیلی
موضوع رمان : عاشقانه،واقعی
خلاصه رمان : _خـوشت اومد؟
_خیلی بیشتر از اونچه که فکرشو مـیکنی
یکم به چشمام نگـا کردو یه لبخند بزرگی زد اون تابلو رو خریـد
تابلو سیاه و کرمـی رنگ خـوشگل که به حالت مارپیچی کنار هم بودنو قسمتای کرمـی رنگش برجستـه و اکلیلی بود
سرمو تکوندم تا از ذهنم برن جیغ زدم برو بیرون از ذهنم لعنتی ولم کن مـگـه اینو نمـیخـواستی که ازت دور باشم ولم کنننن
مـیون جیغ و دادم و گریه آرزو اومد
رمان حوالی عشق
_قربونت برم مـینو نکن اینطوری با خـودت تـو که خـوب شـده بودی،بابا دیـدی گفتم نیایم گفتی بریم بریم بیا ببین ببین دوباره چیشـد اون نامرد رفتـه دنبال زندگیش ولی مـینو رو ببین
عصبی شـدم نبایـد بهش مـیگفت نامرد حامـی لایق این حرفا نبود طلاق ما تـوافقـی بود ما دوتامونم بریـدیم
عصبی سر آرزو داد زدم
_حق نداری حق نداری به حامـی بگی نامرد اون هرچیم باشـه خیلی مردتر از مردای دوروورمه هیچکدومتـون حق ندارین بهش بد بگین مـیفهمـین؟حالام همتـون برین بیرون همتـوووون
دانلود رمان حوالی عشق پارت 1،2 به قلم لیلی
خلاصه رمان :
دانلود رمان حوالی عشق پارت3،4 به قلم لیلی
خلاصه رمان :
دانلود رمان حوالی عشق پارت5،6 به قلم لیلی
خلاصه رمان :
دانلود رمان حوالی عشق پارت7،8 به قلم لیلی
خلاصه رمان :
دانلود رمان حوالی عشق پارت9،10 به قلم لیلی
خلاصه رمان :
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس