نویسنده : ز .ار
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان :
وقتی که رسیدی که نبود امیدی اما تو مثل معجزه رسیدی وقتی که رسیدی که شکسته بودم از همه ی ادما خسته بودم بعد یه عالم اشک و بغض و فریاد خدا تو رو برای من فرستاد خوب می دونم جای تو رو زمین نیست خیلیه حرف تو فقط همین نیست صبح با صدای آلارم گوشیم بلند شدم …
تمامی حقوق مطالب برای اسکین 98 محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طراحی و توسعه توسط موزیک پارس
وایییی خیلی خیلی خیلی قشنگ بود حتما بخونید من سع چهار بار خوندمش در این حد قشنگه
عالی
عالیه واقعا حتما بخونین🥺😍